دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۸

در تمام طول عمر عقلانیم این دومین بار است که تقابل سنت و مذهب را به چشم می بینم. بار اول تقابل محرم و نوروز بود و این بار محرم و یلدا. این دو برخوردهایی هستند بین بزرگترین عزاداری مذهبی ایرانیان شیعه وبزرگترین جشنهای ایرانیان باستان.
می توان گفت عزاداری برای سید الشهدا (ع) بزرگترین و مفصل ترین مجمع مذهبی ایرانیان است که هر سال با تعصبات و مقدمات فراوان برگزار می شود. عزاداری دهه اول محرم چنان در ذهن و قلب مردم ریشه دوانده و آنان چنان حساسیت و تعصبی نسبت به این موضوع دارند که هر گونه عملی خارج از محدوده تفکرات و باورهایشان به هیچ عنوان قابل پذیرش و بخشش نیست. این مساله مخصوصا در بین عوام و مردم با سطح تحصیلات و مطالعه کمتر، با شدت بیشتری پیگیری می شود. آنچنان باورها و سنتهای درست و غلط در این مراسم به هم تافته شده و مورد پذیرش و باور عوام قرار گرفته که کسی را توان و جرات هیچ گونه اصلاح و دگرگونی در آن نیست.
در سوی دیگر، آئین های سنتی مثل نوروز یا شب یلدا که ریشه در گوشت و پوست مردمان ایران زمین دارد، قرار گرفته است. این آئین ها که میراث اجداد فرهیخته ما از اعماق تاریخ هستند هر ساله با وسواس و دقت تمام در بین مردم اجرا می شود. اجرای جزء به جزء و کامل تمام سنت ها جزو افتخارات هر خانواده ایرانی است. تقریبا هیچ خانواده ای به خود اجازه نمی دهد که حتی از بخشی از این آئین ها چشم پوشی کند و یا تغییری در آن ایجاد نماید.
از زمانی که ایرانیان شروع به عزاداری برای واقعه کربلا کردند، تقریبا هر سی سال یک بار با این دو پدیده به صورت همزمان برخورد کرده اند. این که مردم در صده های پیشین چگونه با آن برخورد می کرده اند موضوعی است که شاید تا به حال کسی به آن توجهی نکرده باشد. اما خاطراتی که از مادربزرگهایمان برایمان نقل می شود همزیستی زیبای این دو رخداد در صد سال گذشته را نشان می دهد. در این شرایط مردم بسیار زیرکانه برخی از سنت های هر دو واقعه را حذف کرده و آنان را بسیار هوشمندانه در کنار هم می نشانند. در حالی که اصلی ترین آئین های نوروز و یلدا را اجرا می کنند، به گونه ای عمل می کنند که هیچ گونه آسیبی متوجه حرمت مراسم عزاداری سید الشهدا نشود.
یادم هست اندک مدتی قبل از این که شاهد برخورد محرم و نوروز باشیم، در جلسه ای که با حضور تعدادی از دانشجویان دانشگاه های تهران برگزار شده بود، حاضر بودم. جوانکی! بر منبر نصیحت رفت و هزار آسمان و ریسمان به هم بافت تا ثابت کند که مردم در تقابل سنت و مذهب، سنتهایشان را برخواهند گزید. زیرا که پیشینه طولانی تری دارد و چه و چه... آن زمان نمی دانستم که چه خواهد شد. می ترسیدم از کنار رفتن هر یک از آنان. اما زمانی که مادرم روبان مشکی را دور سبزه های سفره هفت سین گره زد، دانستم که هیچ منطق و استدلالی نمی تواند عکس العمل مردم در برابر تناقض ارزشهایشان را پیش بینی کند.
امشب شب یلداست. باز یک برخورد دیگر. صدای بلند گوهای دسته های سینه زنی از دور و نزدیک شنیده می شود. جمع خانواده انتظارم را می کشد. کاسه ای انار سرخ در دستان یک سیاه پوش حسین.... سلام بر تو یا حسین

هیچ نظری موجود نیست: