پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۰

امروز از سر بی اطلاعی حرفی زدم، که باعث شد کسی شغلش، و منبع درآمدش را از دست بدهد! کسی که هرگز ندیده بودم و  نمی شناختم.
سنگینی غم یک غریبه، بر سینه ام سنگینی می کند. و تصور خانواده ای آشفته حال...
گاهی پای اشتباهات آدم، به کجاها که باز نمی شود! گاهی ابعاد گناه آدم چقدر بزرگ است!
و انسان، این ظلومِ جهول...

در قیامت چه ها که نخواهیم فهمید!!!

۲ نظر:

Zahra گفت...

وضعیت بدیه که!!

مریم فردی گفت...

عذاب وجدان دارم. با اینکه عمدی تو کار نبود. :(