چهارشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۰

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چنان که بایدند و نه بایدها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را با بغض می خورم
عمری ست
لبخندهای لاغر خود را ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا...
اما
در صفحه تقویم، روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما چه کسی می داند
شاید امروز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی نه هست های ما چنان که بایدند و نه بایدها...
هر روز بی تو روز مباداست...

از قیصر عزیز!
 

هیچ نظری موجود نیست: