سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۰

- من این سوال را چندی پیش از استاد شجریان پرسیدم، و حالا می خواهم از شما هم بپرسم. همانقدر که شما برای اساتیدتان شاگردان خوبی بودید، و تبدیل به اساتید بزرگی شدید، به همان میزان نتوانستید برای شاگردانتان اساتید خوبی باشید و شاگردان هم سطح شما بعد از شما به آن اندازه پرورش نیافتند. این مشکل را از شاگردان می دانید یا اصلا به دلایل اجتماعی است؟
- ما تمام تکنیک ها را به شاگردان می آموزیم. در دوران ما هم همین طور بود. وقتی استاد شهنازی قطعه ای می نواختند، ما باید دقیقا مثل او تکرار می کردیم. یکی از کارهایی که ما در زمان خودمان کردیم، این بود که پیش اساتید مختلفی آموزش می دیدیم و عشق برابری نسبت به همه آنها داشتیم. به نظر یک مقدار فرهنگ جامعه تغییر کرده است. وقتی شما پیش من می آیید فکر می کنید من شما را از اینکه سر کلاسهای همکارم حاضر شوید، منع می کنم..... و شاگردان این چنین بار آمدند که فقط در محیط یک نفر باشند. به نظرم ما در آن زمان به عنوان شاگرد جسارت بیشتری داشتیم. در عین حالی که عاشق استادانمان بودیم، خیلی غنی تر از امروز فکر می کردیم. چیزی که من حداقل در خیلی از شاگردان خودم دیده ام، این بود که " آرزوهای کوچک" داشتند. آرزوشان این بود که مثل من بشوند. اما من وقتی جلوی شهنازی ( که برایم اسطوره بود) می نشستم، آرزو نمی کردم که شهنازی شوم. هیچ گاه در عمرم هم نتوانستم مثل شهبازی بنوازم، اما شدم مثل خودم. اگر یک شاگرد آرزو داشته باشد که مثل من در هر درجه ای که هستم شود، هیچ گاه به آن نمی رسد. باید مثل خودش شود...... من این جمله ام را خیلی دوست دارم که آدم هایی که با آرزوهای کوچک پیش آدمهای بزرگ می روند، هیچ گاه آدمهای بزرگی نمی شوند.

بریده ای از مصاحبه "حسین علیزاده"، در شماره 7 ماهنامه "تجربه"
به دوستان علاقمند به موسیقی اصیل ایرانی، تهیه این شماره رو توصیه می کنم.

۱ نظر:

فاطمه گفت...

ما هم به توصیه شما عمل می کنیم. :)