چه عطر خوشی دارد عرفه. چه زیباست عرفه. چه بر دل می نشیند عرفه. چقدر زلال و گواراست عرفه...
همه چیز عرفه را دوست دارم. مخصوصا تماشای آسمانش را هنگام غروب خورشید. مخصوصا سرخی سینه آسمانش را. جایگاه نگاه تو را... در آن لحظه که سرخی آسمان شرم داشت از نگاه چشمان اشکبارت... عرفه که خواندم دیدم :" بوی گل گرفته پیراهن من".
عرفه که خواندم عجیب دلم هوایت را کرد. عجیب ....... گریه های غروب عرفه تمامی ندارد.
عرفات در نظرم بود. حاجیان سفید پوشش. اشکها و ناله هایشان." یا رب یا رب" هایشان. با تمام قلبم فریاد زدم:
ای قوم به حج رفته کجائید، کجائید
معشوق همین جاست بیائید، بیائید
ای قوم به حج رفته، حجّتان قبول. حج کامل شده تان قبول.... به تو می اندیشم.... به حج نا تمامت... به هجرتت از نور به خون.... جان عالم به فدایت، قرنهاست عاشقانت در غم تو می گریند، ولی هنوز حج تو نا تمام است. هنوز این همه عاشق نتوانسته اند نیمه دوم حج تو را تمام کنند. هنوز همه قربانی تواند و نتوانسته اند قربانی عید قربانت باشند...
چه نادانم من! تو حجّت را تمام کردی. تو قربانی ات را دادی. تو قربانی دادی و خود قربان شدی. ای جان عالم به فدایت.
عرفه یعنی یواش یواش کربلا.... یعنی قربان گاه!
همه چیز عرفه را دوست دارم. مخصوصا تماشای آسمانش را هنگام غروب خورشید. مخصوصا سرخی سینه آسمانش را. جایگاه نگاه تو را... در آن لحظه که سرخی آسمان شرم داشت از نگاه چشمان اشکبارت... عرفه که خواندم دیدم :" بوی گل گرفته پیراهن من".
عرفه که خواندم عجیب دلم هوایت را کرد. عجیب ....... گریه های غروب عرفه تمامی ندارد.
عرفات در نظرم بود. حاجیان سفید پوشش. اشکها و ناله هایشان." یا رب یا رب" هایشان. با تمام قلبم فریاد زدم:
ای قوم به حج رفته کجائید، کجائید
معشوق همین جاست بیائید، بیائید
ای قوم به حج رفته، حجّتان قبول. حج کامل شده تان قبول.... به تو می اندیشم.... به حج نا تمامت... به هجرتت از نور به خون.... جان عالم به فدایت، قرنهاست عاشقانت در غم تو می گریند، ولی هنوز حج تو نا تمام است. هنوز این همه عاشق نتوانسته اند نیمه دوم حج تو را تمام کنند. هنوز همه قربانی تواند و نتوانسته اند قربانی عید قربانت باشند...
چه نادانم من! تو حجّت را تمام کردی. تو قربانی ات را دادی. تو قربانی دادی و خود قربان شدی. ای جان عالم به فدایت.
عرفه یعنی یواش یواش کربلا.... یعنی قربان گاه!