دوشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۹

شنیده ام درهمین شبهای گرم خرداد ماه که من مشغول خور و خوابم، فرشته ای آسمانها را طی می کند، دم به دم فریاد می زند: "این الرجبیون؟"
و من لبیکی ندارم!

۱ نظر:

زینب گفت...

مرا گوئی کجائی؟! من چه دانم؟!!!...
مریم خیلی وقته این احساس بهم دست میده. وقتی خدا داره ازم می پرسه که بنده من! تو اون دنیای دور از من، تو اونهمه دل مشغولی های بیهوده و روزمرگیها چه می کنی؟، میخوام بهش بگم پروردگارا! من از کجا بدونم؟! تو فکر می کنی که تو فراقت خیلی داره به من خوش میگذره؟؟؟!
مرا گوئی کجائی؟ من چه دانم؟!
چنین مجنون چرائی؟ من چه دانم؟!
مرا گوئی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآئی؟ من چه دانم؟!