امروز سالگرد شهادت شهید مصطفی چمران است. کسی که نام و یادش مرا به یاد "درد" و "حیرانی" می اندازد. نمی دانم چرا، ولی هر گاه به تصویرش نگاه می کنم به یاد "شمع" می افتم! گمان می کنم خود او نیز انس و الفتی با شمع داشته و این را با دادن یک شمع به عنوان هدیه ازدواج به همسرش نشان داده.
یادداشتی از او را همیشه همراه خودم دارم که صداقت گفتار آن گاهی به جدّ آرام جان است:
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی. خدایا، به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کس را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایۀ امیدی، و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم....
خدایا! تو را به خاطر همۀ این نعمتها شکر می کنم......"
یادداشتی از او را همیشه همراه خودم دارم که صداقت گفتار آن گاهی به جدّ آرام جان است:
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی. خدایا، به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کس را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایۀ امیدی، و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم....
خدایا! تو را به خاطر همۀ این نعمتها شکر می کنم......"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر