و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد.» پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»
سوره اعراف. آیه 143
الهی، او که یک نظر دید، عقل او پاک رمید، پس او که دائم به دیدۀ دل تو را دید، چون بیارمید؟
الهی، چه غم دارد او که تو را دارد؟ که را شاید، او که تو را نشاید؟ آزاد آن نفس که به یاد تو یازان، و آباد آن دل که به مهر تو نازان و شاد آنکس که با تو در پیمان!
سوره اعراف. آیه 143
الهی، او که یک نظر دید، عقل او پاک رمید، پس او که دائم به دیدۀ دل تو را دید، چون بیارمید؟
الهی، چه غم دارد او که تو را دارد؟ که را شاید، او که تو را نشاید؟ آزاد آن نفس که به یاد تو یازان، و آباد آن دل که به مهر تو نازان و شاد آنکس که با تو در پیمان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر