جمعه، مهر ۰۲، ۱۳۸۹

ما تهرانی ها آدمهای خیلی خوبی هستیم!
این ماییم که چرخهای مملکت رو می چرخونیم. این ماییم که دشواری صنعتی شدن رو به جون می خریم تا همه ایران در سایۀ این فداکاری ما پیشرفت کنه. این ماییم که همیشه دست کمکمون رو به سمت مصیبت زده های شهرهای دیگه دراز می کنیم. اگر زلزله بیاد، اگه سیل بیاد، اگه جنگ بیاد... تازه! گاهی این دستمون اونقدر دراز می شه که به کشورای همسایه هم می رسه!! تو جنگ هم که بیشترین شهدا از اهالی ما بودند. اگه ما نبودیم الان ایران نبود! اصلا ما تهرانی ها سپر بلای مردم ایرانیم. موش آزمایشگاهی هستیم برای اجرای آزمایشی طرحهای مصوب دولت و مجلس خدمتگذار.
ما تهرانی ها خیلی خوبیم! منتها نمی دونم چرا نمی تونیم کنار هم راحت و بی آزار زندگی کنیم؟! نمی دونم چرا خودمون از دست هم آسایش نداریم. همش برای خودمون ایجاد مزاحمت می کنیم. یه چیزی هست به نام حریم خصوصی، مخصوص خودمون. خودمون ساختیمش، خودمون هم مقدسش کردیم. ولی اصلا بهش احترام نمی ذاریم. ما تهرانی ها همش باید مواظب نقصان در اموال و جان و ناموسمون از دست همدیگه باشیم. به هرکس که می خواد فداکاری کنه و از اهالی ما بشه می گیم: هی تازه وارد! حواست باشه ! اینجا همه گرگ هستن. اگه نخوری، خورده می شی.
ما تهرانی ها، گرگهای خیلی خوبی هستیم!

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

از کی تا حالا بچه ی آذربایجان تهرانی شده؟!

Mary گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
زینب گفت...

خوب ناشناس بودن خیلی خوبه. هرلحظه میتونی از نو متولد بشی، با یه عالمه افکار تازه، با یه شخصیت متفاوت، و کسی حق اعتراض بهت رو نداره، چون به قول دون خوات تاریخچه شخصیت برای همه پاک شده.کسی هیچ پیش زمینه ای ازت نداره که بتونه با اون ارزیابیت کنه.
و البته آدمهای کمی به ماهیت وجودیت پس می برن، فقط خواص می تونن تو این حالت کشفت کنن. یاد این شعر افتادم:
دیده ای خواهم که باشد شه شناس
شاه را بشناسد اندر هر لباس

ناشناس گفت...

چقدر نوع نگاه ها متفاوت است!
فردی مطلبی را متلک و دیگری تلنگر میداند!
فردی ناشناس بودن را بد و دیگری خوب میداند!
داستان بر سر همان نوع نگاه است که از ذات هر کس ناشی میشود...

فاطمه گفت...

سلام مریم جونی
بهوبلاگت بیشتر وقتها سر می زنم ولی گاهی خالیم از هر چیزیکه شاید بشه نوشت
راستی
اون شعر از نیما یوشیج باید باشه در مجموعه اشعارش .

شاد باشی و برقرار

مریم فردی گفت...

پس بالاخره حقیقت کدام است؟ چطور می توان ثابت کرد نظر کدام بشر در مورد یک پدیده واحد درست است؟ اصلا آیا می توان حقیقت یک پدیده یا شیء را درک کرد؟ حقیقت واحد است یا به تعداد آدمهای روی زمین و به تعداد نگاهای مختلف می باشد؟؟ دلم نمی خواهد با یاد آوری فیلی که توی تاریکی بود و هر کس برداشتی از او داشت خودم را توجیح کنم. که البته این مثال بیشتر مناسب درک وجود خداوند است نه توضیحی برای تفاوت دیدگاههای بشری در مادیات و روابط اجتماعی خودشان! و حقیقتی که نمی دانم کدام است.

ناشناس گفت...

فرقی نیست! تفاوت در درک وجود خدا هم از همان تفاوت در دیدگاههای بشری ناشی میشود. فهم انسان از خدا در همان حد فهم زمینی خلاصه میشود، زیرا انسان خود را نمیتواند از قید و بند زمین و زمان آزاد نماید. پس خدا را همانطور که بنده خدا راادراک میکند، میشناسد.

Mary گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Fama گفت...

گوسفندانی بودیم
خرمان کردند
گرگ شدیم.
(کتاب: آهوی ناتمام)
حالا بیخیال تهرانی و شهرستانی

باران گفت...

هر کسی از ظن خود شد یار تو
از درون تو نجست اسرار تو!!